December 29, 2007

گرانترین قهوهِ دنیا از مدفوع حیوانی به نام لوواک تهیه میشود(برگرفته از یک میل)






آيا تا بحال به اين فکر کرديد که گرانترين قهوه دنيا چگونه تهيه ميشود؟! گرانترين قهوه دنيا در اندونزی که Kopi luwak نام دارد از مدفوع حيواني بنام luwak تهيه ميشود.



که از دانه های قهوه تغذيه ميکند، فقط از پوست دانه های آن تغذيه ميکند و هسته قهوه از بدن او دفع ميشود که روستائيان آنها را جمع ميکنند و هر کيلو مدفوع را به 850 دلار ميفروشند.

از اين قهوه "مرغوب" فقط سالانه 250 کيلو تهيه ميشود و به قيمت بسيار گزافي فروخته ميشود! بهتر است اين را هم بدانيد که پروفسوری در کانادا بر روی اين قهوه تحقيقاتي به عمل آورده است و مدعيست که نه تنها اين نوع قهوه باکتری بيشتری از ديگر قهوه ها ندارد بلکه کمتر هم دارد و هيچ گونه بيماري يي با نوشيدن اين نوع قهوه انسان را تهديد نميکند.

برای تهيه قهوه
Kopi luwak آنها را شسته و سپس در گرمايي برابر 250 درجه سانيتگراد آنها را سرخ ميکنند! کساني که اين قهوه را نوشيدن آن را بسيار نوشيدني معرفي ميکنند. دانشمندان علت مزه خاص اين نوع قهوه را دليل بر اين ميدانند که دانه های اين قهوه از روده luwak رّد ميشوند و اسيدها و آنزيمهايي که با آنها قاطي ميشوند باعث ميشوند که پروئتين زيادی از آنها جدا شوند که همين امر باعث خاص بودن اين نوع قهوه ميباشد.

December 28, 2007

نظم هستی


نشنال ژئوگرافیک یه سری عکسهای جالب رو تحت نام نظم در هستی جمع آوری کرده که به طور دیوانه کننده ای جالب هستن . یعنی آدم واقعا نمیدونه چی باید بگه وقتی این همه نظم ، دقت و ظرافت رو میبینه و این تازه فقط اون چیزهاییه که ما تونستیم ببینیم و درک کنیم ! دیدن یه کرم خاکی به اندازه خوندن کتابهای آلبرتز و لنینجر و ... آموزنده هست اگر بتونیم زبانش رو بفهمیم ! خب مطلب علمی مهمی که می خواستم امروز براتون بگم اینه : لطفا کمی نگاه کنید ، کمی بیشتر
نظم در :
حیوانات _ گلها _ گیاهان _ دنیای میکروسکوپی1 و دنیای میکروسکوپی 2 _ آب _
بلورهای آب _ یخ و برف _ طبیعت _زمین1 _ زمین 2_ زمین3 _ سیارات _ ستاره ها
_شنزار ها _ صخره ها

December 27, 2007

کربن سمی


احتمالا تو این شلوغ بازار نانو تکنولوژی که جدیدا مثل بیماری اپیدمیک همه را مبتلا کرده!! شنیدید که دیگه مثل زمان مدرسه رفتن ما کربن 3 فرم نداره: گرافیت ، الماس ، کربن آمورف یا همون دوده. بله. حالا دیگه میدونیم کربن شکل دیگری هم داره! نانوتیوب!!که البته اولین بار این فرم کربن با شناسایی فولرینها کشف شد. اما یک مسئله که این روزها نانولوله های کربنی رو خیلی محبوب کرده این ویژگیشونه که به خاطر سایز کم و ویژگیهای خوب دیگه در پزشکی و داروسازی(دارو رسانی) میتونند خیلی مفید باشند. مطمئنا شنیدید که تئوری های مختلفی مبنی بر اینکه دارورسانی هوشمند با کمک این نانوذرات میتونه بالاخره از رویا و افسانه به واقعیت در بیاد شنیدید.چون مثلا نانولوله ها میل ترکیبی با سایر عناصر در بدن رو ندارند. یعنی بدون هیچ تغییر و واکنشی راحت از بدن دفع میشند! اما یه نکته جالبناکی هم این وسط وجود داره که مثل یک سوزن بزرگ بادکنک امید محققین عزیز رو میترکونه! هیچ میدونید از بین 4 فرم شناخته شده کربن کدوم بیشترین سمیت رو برای انسان داره؟ مطمئنا با مقدمه چینی های من حدس میزنید که جواب نانولوله های کربنیه! بله اما چرا؟ این کوچولوهای نانومتری چطور میتونند سمی باشند؟؟! جواب ساده اما کمی غیر منتظره است! این کوچولوها در نهایت کوچکی و مفید بودن خیلی ساده مثل خنجر! همه ساختارهای غشا دار رو پاره میکونند! و سلول و همه ساختارهای حیاتیش غشادارند !


و این مشکل یکی از مشکلاتیه که از تحقق این آرزوی دانشمندان جلوگیری میکونه. البته در حال حاضر در حال تحقیق در این مورد هستند و امید میره که زودتر به نتیجه برسند!


December 25, 2007

تکوین و تکامل


چند وقت پیش یک آقای مسن(نسبتا!!مسن) توی دانشگاه جلوی من و البته بعدش چند تایی از بچه ها رو گرفت و یکسری سوالای عجیب و غریب پرسید .البته بعدش فهمیدیم که ظاهرا ایشون یک جورایی زیست شناس بوده!! ظاهرا اومده بوده از اساتید محترم درخواست همکاری و از این حرفا کنه ولی خوب اینش زیاد مهم نیست. یکی از سوالاش که به نظر من با نمک اومد این بود: از یکی از بچه ها پرسیده بود "شما تفاوت تکوین و تکامل رو میدونید؟ اصلا مگه این دو تا با هم فرقم دارند؟" خوب? حالا شما فرقشونو میدونید یا نه؟ راستش تا مدتی این بین خود ماها بحث شده بود. البته به عنوان یک دانشجوی زیست شناسی باید بگم که به نظر من این 2 تا خیلی فرق دارند!(حداقل اینو دیگه بلدیم خداییش!) تکوین تغییرات یک موجود در طول زندگیشه! یعنی مراحل و وقایعی که برای یک موجود در طول زندگیش می افته : تمایز ، تغییرات مورفولوژیک و اینجور چیزها! اما تکامل تغییرات موجودات زنده است! سیر پیشرفت و تغییرات در طول تاریخ برای همه موجودات. اینکه هر موجود در طول تاریخ! به کجا رسیده. خوب این تعریف من بود. اگر کسی هست که نظری داشته باشه خوشحال میشیم بشنویم!ا

December 17, 2007

دنیای نورون! دنیای پیچیده از سلولهای ساده



از زمانیکه با نورون آشنا شدم بیشتر وبیشتر ازش خوشم اومده و بیشتر و بیشتر به این نتیجه رسیدم که اوج نمایش قدرت خداست!حداقل برای من! چیز جالبی که جدیدا خوندم و به نظرم خیلی قشنگ بود در مورد بیماریهای neuropsychiatry و ارتباط آنها با imprintingژنتیک بود. اینکه اگر ژن بیمار از مادر به فرزند برسه یا از پدر فرق داره. یعنی بیان ژن بیمار بسته به اینکه از کدام والد رسیده با شدت متفاوتی انجام میشه! علت دقیق این موضوع هنوز کامل معلوم نیست یعنی تا اونجایی که من خبر دارم! اما حدسیات مختلفی هست که جالبترینش برمیگرده به hypermethylation ژنوم.

December 10, 2007

سلول خاکستری



هزینه هاش بالاست ، دستگاهش رو نداریم ، حداقل یه سال باید روش کار کنیولی ایده خوبیه!!!
این عبارتها رومعمولا به شکلهای مختلف از زبان اساتید وقتی ایده توی کله تون رو میگید به خصوص اگه دانشجوی لیسانس باشید ، خواهید شنید . خب البته خداییش راست میگن ولی با اینکه این یه واقعیت ِ که ما امکانات برای هر فکری که به صورت لامپ بالای کله مون روشن میشه نداریم اما به این حرفها گوش نکنید و کار خودتون رو بکنید . فکر کردن و ایده دادن که دیگه احتیاج به بودجه و امکانات نداره ، یه سری سلول خاکستری میخواد که خدا رو شکر توی جمجمه همه هست . اینقدر هم خر نزنید ! براساس آخرین تحقیقات لابراتوار پروفسور مهزاد ، خرزدن موجب تحلیل و آپوپتوز سلولهای خاکستری کورتکس میشه ، حالا از من گفتن .

December 7, 2007

غیر زیستی


بلاخره فهمیدم ! فکر می کنم از پنج سالگی یا شاید کمتر همیشه برام سوال بود که چرا وقتی توپ پینگ پونگ رو روی یه سطح با انگشت شست محکم به سمت پایین بهش نیرو وارد میکنیم ، تا یه مسافتی میره جلو بعد بر میگرده . تا اینکه بلاخره یکی از دوستای فیزیکدانم رو دیدم و پرسیدم . موقعی که به توپ اونطوری که گفته شد نیرو وارد میشه داریم به توپ دو نوع سرعت میدیم یکی مولفه سرعت به سمت جلو و یکی دیگه مولفه سرعت چرخشی . توپ با مولفه سرعت رو به جلو تا یه مسافتی رو میره وقتی که این سرعت صفر شد حالا سرعت چرخشی به توپ حرکت در سمت عکس رو میده و توپ برمیگرده . :)

November 21, 2007

اساس تکامل



ژن را به خاطر بسپار ، فرد مردنیست !

November 17, 2007

ریشه تکاملی غیرت و حسادت



غیرت و حسادت دو ویژگی اختصاصی اخلاقی به ترتیب در آقایان و خانمهاست . همونطور که میدونیم هر صفت ثابتی که یک موجود الان داره از اجدادش و طی تکامل به وجود اومده و مسلما این دو ویژگی اخلاقی هم ریشه تکاملی از نوع و شرایط زندگی اجداد ما دارند. این دو صفت رو علاوه بر انسان در سایر پستانداران هم میشه دید. اما ببینیم این دو ویژگی از کجا میان . میدونیم که در موجودات قبل از پستانداران (از نظر تکامل سیستم تولیدمثل) نگهداری از جنین ، تغذیه و همینطور نگه داری و تغذیه نوزاد بعد از تولد به وسیله هر دو جفت نر و ماده صورت میگیره ، چیزیکه درمورد پرنده ها مشاهده میکنیم ، از زمان تخم گذاری به بعد نگهداری ، گرم نگه داشتن ، بعد از تولد ، نگهداری و تغذیه به صورت مساوی توسط هردو فرد نر و ماده صورت میگیره ، به خاطر همین در این موجودات همیشه سیستم تک همسری وجود داره ، اما در پستانداران به علت قرار گرفتن جنین در بدن فرد ماده ، تمام مصرف انرژی و مسئولیتهای تغذیه و نگهداری برعهده فرد ماده است و فرد نر هیچ نقشی در پروسه رشد و نگه داری نوزاد نداره سیستم چند همسری در پستانداران مشاهده میشه مثل شیرها ،گوریلها و ...
خب ببینیم در طبیعت چه اتفاقی میوفته ، یک گوریل نر داریم با جفتش ، گوریل نر میدونه که تنها راه انتقال ژنهاش به نسل بعد (اولین اصل تکامل) از طریق جفتشه و خوب هم میدونه که فرد ماده از نظر توانایی برای تولید زاده محدودیت داره . خب حالا این گوریلی که همه اینها رو میدونه وقتی جفتش رو به همراه یه گوریل نر دیگه ببینه چه اتفاقی میوفته !؟ اون در واقع باقی موندن ژنهای خودش رو در خطر میبینه و سعی میکنه با حالت پرخاشگر نر رقیب رو از میدان به در کنه . این چیزیه که در جوامع انسانی به عنوان غیرت میشناسیمش . و اما در مورد حسادت که ویژگی زنانه است ، گوریل ماده داره تمام انرژی و تواناییهای خودش رو صرف انتقال و باقی موندن ژنهای یک فرد میکنه ، بنابراین وقتی میبینه این فرد نر که اومده تمام انرژی و توانایی بدنی او رو برای باقی موندن ژنهای خودش استفاده کرده داره به فرد ماده دیگری نزدیک میشه حس و رفتاری درش بروز میکنه که در بین انسانها به عنوان حسادت (حسادت مخصوص خانمها) میشناسیمش .
البته تمام جاهایی که در بالا گفتیم گوریله میدونه و فکر میکنه برای ملموس شدن قضیه بود وگرنه گوریله از کجا این چیزا رو میدونه ! اون شعور و درک بالایی که اسمش رو انتخاب طبیعی یا هر چیز دیگه ای میشه گذاشت، هست که میدونه و میفهمه و این ویژگیها رو ایجاد میکنه .

November 5, 2007

Neuroplasticity




نوروپلاستیسیتی به مکانیسمی گفته میشه که طی اون سلولهای عصبی مغز فرد بالغ بر اساس تجربه و تمرین فعالیت خودشون رو تغییر و معمولا افزایش میدن . این افزایش فعالیت میتونه هم از طریق گیرنده ها )آپ رگولیشن) و هم از طریق سیناپس دهی جدید باشه . خب این یعنی چی !؟ یعنی اینکه من یه کاری رو زیاد انجام میدم ، دیگه مسیرهای مغزی من مثل بار اولی که این کار رو انجام میدادم نیست مثال خیلی بارزش رانندگیه ، راننده های حرفه ای دیگه به صورت ناخودآگاه میدونن که باید چیکار کنن یعنی به کارهایی که باید انجام بدن فکر نمیکنن . یا مثلا درمورد کسایی که یه قسمتی از مغزشون آسیب دیده ، اون فرآیندی که توسط سلولهای آسیب دیده انجام میشده توسط بخشهای دیگه انجام میشه . به عبارتی مغز برخلاف تصور قبلی یه ساختار دگم و غیرقابل تغییر نیست بلکه برای ادامه حیات فرد یا بیشتر شدن کاراییش مسیرهای ارتباطی و میزان فعالیت بخشهای مختلف خودش رو تغییر میده . ارزش این موضوع به چیه ، به اینکه اگر بتونیم بفهمیم مغز چه جوری فعالیت ها و مسیرهای خودش رو تغییر میده ، اونوقت یه انقلاب مهم در زمینه یادگیری ، حافظه ، خود آگاه و ناخود آگاه (تخیل و تجسم ) ، اعتیاد و بیماریهای روانی اتفاق میوفته . قابل توجه دوستان زیست شناس به خصوص دوستان سلولی و مولکولی ، نوروپلاستیسیتی موضوع خیلی نویی توی نوروساینسه و خیلی کم روش کار شده علاوه براین کسایی که الان تو دنیا دارن روش کار میکنن اکثرا فیزیولوژیستن که خودتون میدونید سواد مولکولیشون در چه حده ! ما که پایه ایم ، اگر علاقه مندید بسم الله!

October 14, 2007

زندگی




شاید این عکس رو دیده باشید ولی بعد 5 سال هنوز هم برای من تازه است و ملموس و زیبا . عکس مربوط به یه عمل جراحیه که مجبور بودن جنین رو قبل از تولد توی رحم مادرش جراحی کنن . خیلی زیباست و دیوانه وار سرشار از زندگی .

October 2, 2007

دربند نمره نمان



یه کتاب درسی رو نباید برای نمره خوند باید مثل یه کتاب داستان خوندش و لحظه لحظه ازش لذت برد . میخوای فصل پروتیینها رو بخونی ، ببین پروتیینها چه جوری متولد میشن ، چه جوری آموزش میبینن چه جوری با یه پروتیین دیگه جفت میشن و شروع میکنن به کار و زندگی . اگه میخوای واقعا یاد بگیری باید علمت رو بیاری تو زندگیت ، ملموس و در دسترس .

September 27, 2007

اندر احوالات بیوشیمی فیزیک



ساعت 3 تا 5 ، نزدیک افطار ، وقتی قند خونت اونقدر پایینه که فقط زنده بودن رو کفایت میکنه و اونوقت درس بیوشیمی فیزیک !
خیلی خوشم اومد از این درس . ذهن آدم رو حال میاره . برای ماها که درسهامون بیشترش حفظیه خیلی لازمه . درمورد بیوشیمی فیزیک و پدیده های مربوط بهش در آینده خواهم نوشت .

September 22, 2007

داستان سنت مارتین! امدادی به علم ,به بشر

دنیای علم پر از اتفاقای عجیب وغریبیه که باورش برای بشر تقریبا غیر ممکنه.و خیلی از این اتفاقها کمک بزرگی بوده برای کشف قسمتی از اسرار این عالم بزرگ!شدت غریب بودن این اتفاقها هم متفاوته.از اتفاقی! آلوده شدن محیط کشت باکتریهایی که فلمینگ روی آنها کار میکرد به کپک پنی سیلیوم و کشف اولین و پرکاربردترین آنتی بیوتیکها , تا اتفاقی که میخوام براتون تعریف کنم. اما اگر از من بپرسند میگم این خوش شانسیهایی که برای این دانشمندها اتفاق افتاده بیشتر یک امداد بوده! امدادی به بشر برای اینکه بفهمه کجاست, با کی طرفه و با چه عظمتی روبرو! حالا, زیاد مهم نیست. بریم سر ماجرای این اتفاق عجیب که دنیای پزشکی و زیست شناسی رو کلی مدیون خودش کرد.
این واقعهِ مبارک برای الکسیس سنت مارتین رخ داده و امدادی بوده به دکتر ویلیام بومن.
داستان برمیگرده به سال 1822 وقتی سنت مارتین-جوان کانادایی الاصل که آدمی لا ابالی و میگسار بوده و شغلشم صیادی بوده روزی در کافه ای در جزیرهِ ماکیناک در حال خوش گذرانی بر اثر در رفتن گلوله ای از یک تفنگ زخمی میشه! حضارم که کلی میترسن سریع میفرستن دنبال تنها پزشک که همون دکتر بومن بوده. دکتر بومن پزشک ارتش آمریکا بوده و در یک قرارگاه خدمت میکرده. دکتر بومن میآد و با معاینهِ زخم میبینه که پهلوی سنت مارتین به اندازهِ یک کف دست زخم شده و قسمتی از معده هم رفته و سوراخ شده و داخل معده نمایان بوده. دکتر بومن اعلام میکنه که بیمار حداکثر 20 دقیقه دوام میآره و خواهد مرد. اما در کمال حیرت و نا با وری سنت مارتین جوان زنده میماند و زخمش هم بدون عمل جراحی( که به گفته خوذش عمرا به اون تن در میداده!) التیام پیدا میکنه.
اینکه جثهِ عظیم سنت مارتین و طبیعت مقاوم و سرسختش به زنده موندنش کمک کرد یا بخت و اقبال یارش بود و یا اصلا خوش دست بودن دکتر بومن به دادش رسید آلله اعلم! اما زنده موندنش کلی به درد دنیای زیست شناسی و پزشکی خورد!
....ادامه دارد

September 16, 2007

دشمنان طبیعی


آزولا یه نوع سرخسه که میتونه نیتروژن رو تثبیت کنه . یعنی نیتروژن هوا رو بگیره و به صورت یه ترکیب قابل استفاده گیاهان یعنی نیترات در بیاره . گویا یکی از مسئولان دست اندر کار در وزارت کشاورزی بر اساس کارهایی که در کشورهای خارجی (فیلیپین) شده طرح میده که این سرخس رو وارد تالاب انزلی بکنن تا بشه از آب تالاب برای کشاورزی استفاده کرد. آزولا سرخس بومی تالاب انزلی نیست ، رشدش خیلی سریعه و تقریبا تمام سطح تالاب رو داره می پوشونه و این به معنای نرسیدن نور و اکسیژن به موجودات درون تالابه . یعنی باید فاتحه ماهیهای تالاب رو خوند. در ممالک خارجه که این سرخس بومیه اونجاست و برای کشاورزی ازش استفاده کردن یه ماهیه بومی اون تالابها هم وجود داره که غذاش این سرخسه و نمیذاره مقدارش توی تالاب خیلی زیاد بشه . کاش کسی هم پیشنهاد بده که اون ماهی رو هم بیان توی تالاب انزلی پرورش بدن تا هم از شر معضل آزولا راحت بشیم و هم از پرورش اون ماهیها درآمد داشته باشیم .

September 13, 2007

سنگهایی از معدن درون

Slideshows, free image Hosting make your own slideshow view all photos



فکر می کنید اینها چی هستن!؟ اینها سنگ و کانیهایی که از توی معدن استخراج کرده باشن نیستن .اینها محصول معدنی داخل شکم ما هستن! سنگ کلیه! میبینید چقدر جالب و خوشگلن البته پدر افراد بیمار رو هم درآوردن!
از این سایت میتونید عکسهای بیشتر و جنس این سنگها رو ببینید.

September 10, 2007

سلولهای من


وقتی داریم در مورد خودمون فکر میکنیم درمورد زندگیمون ، اهدافمون ، احساساتمون ،این مسائل رومعمولا وابسته به چیزی به اسم روح و ذهن میدونیم بدون اینکه حتی ذره ای توجه به جسم خودمون داشته باشیم . جالبه من دیدم اکثر افراد فکر میکنن که این بدن مادی یه چیزه و درک و شعور و احساسات هم یه چیز دیگه یعنی اصلا تصوری بر اینکه شاید سلولهای دست من فرق اینکه دارن یه کار خوب رو انجام میدن یا بد رو نمیفهمن . مگر قرار نیست همین دست روز قیامت بر کارهای من شهادت بده ! من فکر میکنم تمام سلولها و حتی مولکولهای ما شعور دارن ، میفهمن ، احساسات ما رو میفهمن ،اصلا عملکردشون موقعی که ما خوشحالیم با موقعی که ناراحتیم کاملا متفاوته . چطور من ِ انسان که از میلیاردها سلول ساخته شدم شعور و درک دارم اونوقت سلولهایی که منو ساختن هیچ درکی ندارن! شاید این کمی غیر واقعی به نظر بیاد ولی این دلیل نمیشه که چون نمیتونیم چیزی رو خوب درک واثبات کنیم کلا وجودش رو منکر بشیم . اگر یه نگاهی به مکانیسمهای داخل سلول بندازیم ، میبینیم این همه مولکول با چه شعور و درکی دارن کار میکنن ، اگر اشتباه بکنن اشتباهشون رو شناسایی میکنن و سریع اصلاحش میکنن ، وقتی که یه سلول هیچ وظیفه و مسئولیتی داخل بدن نداره میدونه که باید بمیره و بیخود غذا و انرژی موردنیاز بقیه رو مصرف نکنه به خاطر همین مولکولهایی داخلش فعال میشن که سلول رو وارد فاز مرگ میکنه . اگر شما یه همچین شعور و درکی رو توی یک جامعه انسانی دیدید! سلولهای ما فرق اینکه شخص خوشحاله یا ناراحت یا اینکه داره ناگهانی میمیره رو میفهمن ، سلولهای ما مرگ شخص رو دوست ندارن (حتی اگه ساعتها بعد از مرگ فرد اون سلول از بین بره) و به زنده بودن عکس العمل نشون میدن . مثال بارزش در مورد یه آزمایشه که برای خلبانها و فضانوردها انجام میشه . این افراد باید بتونن نیروی گرانشی شدیدی که موقع اوج گرفتن بهشون وارد میشه رو تحمل کنن . آستانه تحمل انسان در مقابل مقدار زیاد این نیرو خیلی کمه و فرد به خاطر کند شدن جریان خون و در نهایت از کار افتادن گردش خون اول دچار حالت تهوع و بعد وارد فاز مرگ میشه . این بماند. موقعی که ما از چیزی خوشمون میاد و ازش لذت میبریم توی بخشی از مغزمون داره ماده ای به نام دوپامین ترشح میشه . یعنی ایجاد حس لذت وابسته به ترشح این ماده است . موقعی که فرد توی آزمایش تحت این فشار شدید قرار میگیره حالش بد میشه و بعد بیهوش میشه (ورود به فاز مرگ) تا بیهوش میشه آزمایش رو متوقف میکنن و بلافاصله فرد به هوش میاد البته با خنده و کلی حال کردن و به زبان خودمون ابراز اینکه ، ایول ! چقدر باحال بود !

بریم توی مغز ، تا آزمایش متوقف شد و شخص از فاز اولیه مرگ خارج شد سلولهای بخش احساسات مغز شروع میکنن به ترشح دوپامین ، به خاطر همین فرد وقتی به هوش میاد کلی حال میکنه ! وجود این دوپامین برای چیه ؟ برای اینکه شخص از این زنده و مرده شدن حال بکنه !؟ نه من فکر میکنم یه شعور عظیم در سلولهای ما هست که فرق زنده بودن و مردن ، فرق خوشحال بودن و ناراحت بودن رو میفهمه و بهش عکس العمل نشون میده . سلولهای ما زنده بودن رو، مسئولیت داشتن رو کاملا درک میکنن . چطور من ِ انسان اینها رو نمیتونم درک کنم !

دنبال تو بودن

گاهی بعضی خرده میگیرن که چرا بیخودی میخواید همه چی رو الهی جلوه بدین و حتی اگه در مورد شست پاندا هم میخواید حرف بزنید یه جوری بلاخره قضیه رو میکشونید به خدا . من فکر میکنم یه کتاب زیست یا شیمی یا هر علمی از یه کتاب معارف بهتر میتونه خدا، عظمتش و عشقش رو برای انسان اثبات کنه . چون کاری میکنه که با چشمهای خودت این عظمت رو ببینی نه بر اساس درک و بینش شخص نویسنده . اما اگه بخوای مثل حافظ رندانه جواب این حرفها رو بدی میشه این شعر که بدجور به دلم نشسته :

چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان

دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست

September 9, 2007

قانون طبیعت

وقتی هشت پا ، یه کوسه رو میخوره! خب قانون طبیعته ، وقتی داری میخوری حواست باشه که خودت هم بلاخره خورده میشی . همیشه ، قویتری وجود داره . مصداق بارز ای کشته که را کشتی ... !

September 8, 2007

نگاه کن


این دوتا شاهکار هنری ، دو نوع کرم پهن آبزی هستن که کف دریا زندگی می کنن . اینها همونهایی هستن که میگیم جز ساده ترین پر سلولیهان. رده بندی موجودات رو مثل شعر الف ب پ ت ث پشت سر هم میگیم ، گاهی هم بد نیست یه نگاهی به این همه اسمی که حفظ میکنیم بندازیم .

September 7, 2007

هدف

میگن کسی از انیشتن پرسید ، سرعت نور چقدره؟ گفت صبر کنید و رفت کتاب باز کرد و گفت 300000 کیلومتر در ثانیه . شخص تعجب کرد و گفت : شما که نظریه نسبیت رو ارائه کردین باید بهتر از هر کس دیگه سرعت نور رو بدونین واسه چی رفتین کتاب باز کردین . و انیشتن پاسخ داد: اون چیزی که توی کتاب وجود داره ، خب هست ، ذهن من باید جای چیزهایی باشه که توی کتاب نیست !

اینکه چقدر این داستان واقعیت داره مهم نیست ، مهم اینه که یاد بگیریم علم ، یاد گرفتن کشف شده ها نیست ، علم ، استفاده از کشف شده هاست . شاید شما 10 جلد کتاب تکست خونده باشید اما تا نتونید از خوانده هاتون استفاده کنید و اطلاعاتتون رو در زمینه های مختلف بسط بدید عملا هیچ دانش و علمی ندارید . هدف از این وبلاگ آموزش یا گفتن خبرها ومسائل روز علمی و امثالهم نیست . هدف پیدا کردن ارتباط ِ . هدف استفاده از دانشمون هر چند پیش پا افتاده باشه، برای درک بهتر از پدیده های اطرافمونه . هدف نگاهیست دوباره به دنیای اطراف .


September 4, 2007

بسم الله

آغاز تنها با نام یکیست ، پس به نام تو......