January 27, 2008

شب امتحان


از درس خوندن شب امتحان متنفرم. نمیدونم چرا اما این چرخه مسخرهِ فرجه ها- امتحان- تعطیل، حالمو بدجور میگیره! فکر اینکه خوب تمام این مدت سر کلاسی نشستی، درسی رو یاد گرفتی(مثلا حالا! ایده آل فکر میکنیم!) بعد الان باید تند و تند چند تایی فرمول یاد بگیری، چند تایی اسم حفظ کنی تا بری و ثابت کنی که درسی رو یاد گرفتی. و اگر احیا نا به هر دلیلی هم یهد نگرفتی (حالا دوست نداشتی، خوشت نمی اومده از درس یا...) باز هم باید همه این کارها رو بکنی. البته انصافا تقصیر از خود ماست. یعنی اصل حال بد منم از خودمه. معمولا وقتی شب امتحان میشه و میرم سراغ در سی که تو طول ترم باید میخوندمش و غفلت کردم!!!! و نخوندم اینجوری میشم. از خودم بدم می آد. که چرا آخه؟؟ فرضا نمرهِ خوبی هم بگیرم! خودم که میدونم اینهارو 3 روزه یاد گرفتم بعدم همه شون پر! کاش واقعا چیزی پیدا بشه تا علم ما رو، اونچیزی که یاد گرفتیم!!! دقت کنید، یاد گرفتیم، نه حفظ کردیم، رو بسنجه